جدول جو
جدول جو

معنی غرش کردن - جستجوی لغت در جدول جو

غرش کردن
غریدن، بانگ مهیب برآوردن
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
فرهنگ فارسی عمید
غرش کردن
(دَسَ مَ دَ)
غریدن. آواز مهیب درآوردن
لغت نامه دهخدا
غرش کردن
آواز مهیب بر آوردن غریدن
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
غرش کردن
لزئيرٍ
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
غرش کردن
Billow, Roar, Rumble
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
غرش کردن
se gonfler, rugir, gronder
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
غرش کردن
berkibar, mengaum, menggelegar
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
غرش کردن
gonfiare, ruggire, rombare
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
غرش کردن
развеваться , рычать , грохотать
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به روسی
غرش کردن
wehen, brüllen, dröhnen
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
غرش کردن
розвиватися , ричати , гуркотіти
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
غرش کردن
powiewać, ryczeć, grzmieć
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
غرش کردن
ondular, rugir, retumbar
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
غرش کردن
ondear, rugir, retumbar
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
غرش کردن
wapperen, brullen, rommelen
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
غرش کردن
휘날리다 , 으르렁거리다 , 우르르 울리다
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
غرش کردن
لہرانا , دہاڑنا , گرجنا
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به اردو
غرش کردن
ঢেউ খেলানো , গর্জন করা , গর্জন করা
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
غرش کردن
โบก , คำราม , เสียงคำราม
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
غرش کردن
kutikisa, nguruma, kusikika
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
غرش کردن
dalgalanmak, kükremek, gürlemek
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
غرش کردن
लहराना , दहाड़ना , गरजना
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به هندی
غرش کردن
吹动 , 吼叫 , 隆隆作响
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به چینی
غرش کردن
להסתובב , לשאוג , לרעום
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به عبری
غرش کردن
波打つ , 吠える , ゴロゴロする
تصویری از غرش کردن
تصویر غرش کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غرق کردن
تصویر غرق کردن
فرو بردن کسی یا حیوانی در آب به صورتی که آب از سر بگذرد و دچار خفگی شود، فرو بردن چیزی در آب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غره کردن
تصویر غره کردن
اظهار غرور و فخر فروشی کردن، فریفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرش کردن
تصویر فرش کردن
گستردن فرش بر زمین، گستردن
فرهنگ فارسی عمید
بوب گستردن، آژیانه کردن گستردن فرش در کف اطاق، کف اطاق یا حیاط را با آجر کاشی یا موزائیک پوشاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرض کردن
تصویر غرض کردن
قصد کردن، ظلم کردن تعدی کردن، کینه ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تکاباندن در آب فرو کردن، کمان کشیدن به رسایی فرو بردن در آب و جز آن گذراندن آب از سر کسی یا چیزی، کشیدن کمان را بغایت. خلوت کردن جایی
فرهنگ لغت هوشیار
لباس نیکو پوشیدن و زینت کردن برای رفتن به جایی: باز کجا غرو کردی ک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غره کردن
تصویر غره کردن
فریفتن گول زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غرس کردن
تصویر غرس کردن
نشاندن درخت کاشتن درخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غره کردن
تصویر غره کردن
((غَ رِّ. کَ دَ))
فریفتن، گول زدن
فرهنگ فارسی معین